مثل خوبان باشیم مذهبی،علمی و... درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آرشيو وبلاگ نويسندگان جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, :: 10:4 :: نويسنده : علی باهنر
این شهر از قدیم مرکز دهستان قلعه تل و محل آمد و رفت ساکنان اطراف و تأمین خدمات اولیه روستاهای این دهستان بودهاست. سکونت در شهر قلعه تل با استناد آثار تاریخی بدست آمده در نشستگاه آن به گذشتهای بسیار دور در دوره حاکمیت پادشاهی عیلام باز میگردد. این پادشاهی که در حدود ۵۰۰۰ سال پیش در پهنهای از جنوب غرب و غرب ایران کنونی وجود داشت از چندین شهر و ناحیه مهم تشکیل میشد که معروفترین آنها آنزان یا آنشان بود که گمان بر این است منطبق بر منطقه اطراف شهر ایذه کنونی است. اهمیت این شهر و نزدیکی شهر کنونی قلعهتل با آن و نیز احتمال عبور کاروانهای بین شهر آنزان و شوش از مسیر میانکوهی منطبق بر دشت قلعه تل بر احتمال رونق حیات این شهر در روزگار عیلامیان میافزاید. از آثار عیلامی کشف شده در این شهر، دو سنگ بزرگ است که سالها پیش هنگام حفر زمین برای ساخت و ساز، از زمین بیرون آورده شدند. یکی از این سنگها پایه ستون و دیگری سنگی منقوش به پیکره چهار نفر است که دو نفر روبروی دو نفر دیگر دست به سینه ایستادهاند. گذشته از این وجود منابع آب و خاک مناسب برای کشاورزی و مراتع وسیع و غنی در کوههای اطراف قلعه تل، وجود جمعیت یکجانشین و کوچنشین در این منطقه را محتمل میسازد. علاوه بر سابقه حیات دیرین در قلعهتل که عمدتاً با هالهای از ابهام همراه است، بخش دیگری از سابقه حیات شهر قلعه تل که از آن زمان تا کنون استمرار دارد، به دوره قاجاریه و اندکی قبل از آن باز میگردد. این حیات دارای نمایندهای پابرجاست که روی تپهای مشرف به دشت و رودخانه جاری در پای آن به شکل قلعهای پر هیبت ولی رنگ و رو باخته خود نمایی میکند. این قلعه توسط محمد تقی خان بختیاری ساخته شد. از این قلعه برای فرماندهی قشون استفاده میشد. وصف این قلعه و حیات اجتماعی درون و بیرون آن که نشانی از سکونت در این شهر را به همراه دارد، در سفرنامه سر هنری لایارد (شهروند انگلیسی) آمدهاست. در این سفرنامه تنها اشاره اندکی به جمعیت ساکن در خارج قلعه که باید افراد غیر مرتبط با خاندان خان باشند، شد. شهر قلعهتل نخست در اطراف تپهای بنا شده که زیر بنای قلعه موجود شهر است. این قلعه بر روی تپهای طبیعی قرار دارد که بر اساس گفتهها بخشی از ارتفاع آن بصورت مصنوعی ایجاد شدهاست. قلعه دارای چهار برج و به شکل مربع ساخته شده و در یکی از زاویههای آن یک عمارت چهار ضلعی احداث شده بود که در طبقه فوقانی آن "لامردون" و یا مهمان خانه قرار داشت. در طبقه تحتانی راهرو مسقف طویلی این ساختمان را به محوطه مرکزی قلعه متصل میساخت. قلعه دارای دو حیاط بود که قسمت بیرونی جهت میهمانان و مستخدمین و گارد محافظ و قسمت داخلی مخصوص خانواده خان شامل خانواده محمد تقی خان و برادرش آکلبعلی بود. قلعه بلندترین نقطه و گویاترین نشانه شهر برای تازهواردان به شهر یا مسافرانی است که از مسیر ارتباطی اهواز به اصفهان عبور میکنند. در پای این قلعه رودخانهای وجود دارد که آب چشمههایی را به رودخانه گلال انتقال میدهد. این رودخانه منبع تأمین آب اراضی فراوانی در قلعه تل و بوگری است که عمدتاً زیر کشت صیفیجات و برنج هستند. روستای بوگری که اینک به شهر قلعه تل بسیار نزدیک شده یکی از نقاط سرسبز و خوش عطر دشت قلعهتل است. یکی از چشمههای مسدود شده در پای این قلعه از قدیم مهمترین منبع تأمین آب ساکنان بود که تا مدتها آب پاک و گوارایی داشت. شهر قلعهتل در شرق اهواز و در سمت راست جاده ارتباطی اهواز ـ (هفتکل) ـ باغملک ـ ایذه ـ اصفهان، پس از عبور از شهر باغملک قرار دارد. شهر تاریخی قلعه تل، میراث تاریخی عیلامیان است و در گوشه گوشه مساحت ۸/۶ کیلومتری خود بناهایی از دورانهای مختلف تاریخی را جای داده است. از عیلامیان و ساسانیان گرفته تا قاجار. شهر قلعه تل (Ghale'tol) در استان خوزستان و تقسيمات كشوري بخش مركزي شهرستان باغملك قرار دارد. اين شهر از قديم مركز دهستان قلعه تل و محل آمد و رفت ساكنان اطراف و تأمين خدمات اوليه روستاهاي اين دهستان بوده است. شهر قلعه تل در سال 1385 8610 جمعيت داشت كه با رشدي برابر 6/2 درصد نسبت به سال 1375 كه روستا بود از لاك روستايي به در آمد. رشد جمعيت اين شهر حاصل مهاجرت خيلي از جمعيت روستايي دهستان قلعه تل است. سكونت در شهر قلعه تل با استناد آثار تاريخي بدست آمده در نشستگاه آن به گذشتهاي بسيار دور در دوره حاكميت پادشاهي عيلام باز ميگردد. اين پادشاهي كه در حدود 5000 سال پيش در پهنهاي از جنوب غرب و غرب ايران كنوني وجود داشت از چندين شهر و ناحيه مهم تشكيل ميشد كه معروفترين آنها آنزان يا آنشان بود كه گمان بر اين است منطبق بر منطقه اطراف شهر ايذه كنوني است. اهميت اين شهر و نزديكي شهر كنوني قلعهتل با آن و نيز احتمال عبور كاروانهاي بين شهر آنزان و شوش از مسير ميانكوهي منطبق بر دشت قلعه تل بر احتمال رونق حيات اين شهر در روزگار عيلاميان ميافزايد. از آثار عيلامي كشف شده در اين شهر دو سنگ بزرگ است كه سالها پيش هنگام حفر زمين براي ساخت و ساز از زمين بيرون آورده شدند. يکی از اين سنگها پایه ستون و دیگری سنگی منقوش به پيكره چهار نفر است كه دو نفر روبروي دو نفر دیگر دست به سینه ايستادهاند. گذشته از اين وجود منابع آب و خاك مناسب براي كشاورزي و مراتع وسيع و غني در كوههاي اطراف قلعه تل، وجود جمعيت يكجانشين و كوچنشين در اين منطقه را محتمل ميسازد. علاوه بر سابقه حيات ديرين در قلعهتل كه عمدتاً با هالهاي از ابهام همراه است، بخش ديگري از سابقه حيات شهر قلعه تل كه از آن زمان تا كنون استمرار دارد، به دوره قاجاريه و اندكي قبل از آن باز ميگردد. اين حيات داراي نمايندهاي پابرجاست كه بر روي تپهاي مشرف به دشت و رودخانه جاري در پاي آن به شكل قلعهاي پر هيبت ولي رنگ و رو باخته خود نمايي ميكند. اين قلعه توسط محمد تقي خان چهارلنگ بختياري ساخته شد. از اين قلعه براي فرماندهي قشون استفاده ميشد. وصف اين قلعه و حيات اجتماعي درون و بيرون آن كه نشاني از سكونت در اين شهر را به همراه دارد، در سفرنامه سر هنري لايارد ـ شهروند انگليسي آمده است. در اين سفرنامه تنها اشاره اندكي به جمعيت ساكن در خارج قلعه كه بايد افراد غير مرتبط با خاندان خان باشند، شد: "در پاي تپه اي كه قلعه بر فراز آن جاي داشت، يك ده با تعدادي خانه گلي وجود داشت" اشاره به بوتهزارهاي پر پشت در اطراف قلعه و گلههاي حيوانات وحشي بخصوص شير و گراز، در وجود جمعيت زياد در اين محل ترديد ايجاد ميكند.
شهر قلعهتل نخست در اطراف تپهاي بنا شده كه زير بناي قلعه موجود شهر است. اين قلعه بر روي تپهاي طبيعي قرار دارد كه بر اساس گفتهها بخشي از ارتفاع آن بصورت مصنوعي ايجاد شده است. ناظران در قلعه كاملاً به دشت مشرف هستند و اين موقعيت مكاني فرصت مناسبي براي كنترل و ديدهباني خروجيهايي از كوهستان به دشت كه امكان هجوم و حمله از آنها وجود داشت، فراهم ميكرد. در حال حاضر قلعه تلي از خاك را در خود جاي داده كه حاصل از ريزش ديوارها و برجهاي بلند و اتاقهاي بزرگ آن است. وصفي از اين قلعه در سفرنامه لايارد وجود دارد كه گوياي ارج و ابهت آن در روزگان قديم است. " قلعه داراي چهار برج و به شكل مربع ساخته شده و در يكي از زاويه هاي آن يك عمارت چهار ضلعي احداث شده بود كه در طبقه فوقاني آن "لامردون" و يا مهمان خانه قرار داشت. در طبقه تحتاني راهرو مسقف طويلي اين ساختمان را به محوطه مركزي قلعه متصل ميساخت. قلعه داراي دو حياط بود كه قسمت بيروني جهت ميهمانان و مستخدمين و گارد محافظ و قسمت داخلي مخصوص خانواده خان شامل خانواده محمد تقي خان و برادرش آكلبعلي بود. روي برج ها و ديوارهاي قلعه چند قبضه تفنگ سنگين فتيله اي نصب شده بود كه هر كدام هشت يا نه پا طول داشته و قابل حمل بودند. اين تفنگها روي محور و حلقه هاي مخصوصي مي چرخيدند و با يك نوع گلوله هاي بزرگ و مقداري گلوله هاي كوچك و تكه پارههاي آهن مسلح ميشدند. گرچه قلعه از سنگ و آجر ساخته شده بود و مي توانست در برابر حملات و يورش هاي غير منظم محلي پايداري نمايد ولي در برابر آتش توپخانه يك نيروي عظيم نميتوانست مقاومت داشته باشد." در سال 1385 اقداماتي براي پاكسازي درون قلعه از نخالههاي ساختماني حاصل از ويراني ديوارها و سقف اتاقهاي قلعه از طرف سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري و صنايع دستي آغاز شد كه هنوز ادامه دارد. در اين طرح بخشي از ديوارهاي فروريخته بازسازي شده است. نشانههاي شهري و منطقهاي قلعهتل قلعه بلندترين نقطه و گوياترين نشانه شهر براي تازهواردان به شهر يا مسافراني است كه از مسير ارتباطي اهواز به اصفهان عبور ميكنند. در پاي اين قلعه رودخانهاي وجود دارد كه آب چشمههايي را به رودخانه گلال انتقال ميدهد. اين رودخانه منبع تأمين آب اراضي فراواني در قلعه تل و بوگري است كه عمدتاً زير كشت صيفيجات و برنج هستند. روستاي بوگري كه اينك به شهر قلعه تل بسيار نزديك شده يكي از نقاط سرسبز و خوش عطر دشت قلعهتل است. يكي از چشمههاي مسدود شده در پاي اين قلعه از قديم مهمترين منبع تأمين آب ساكنان بود كه تا مدتها آب پاك و گوارايي داشت. دره هاي كوهستاني اطراف دشت كه روستاهايي را در كنار يا نزديك خود به همراه دارند داراي آب و هوايي خنك هستند كه براي بسياري از مردم استان شناخته شدهاند. درههاي مالآقا، تنگكرد، بيدستان و تمبي آشناترين مناطق كوهستاني اطراف دشت را براي ساكنان و مسافران گريزان از گرماي هوا هستند. نزديكترين نقطه تفريحي ـ طبيعي به شهر قلعهتل در پاي كوه قجه قرار دارد كه به هفتچشمه معروف است. مناطق كوهستاني در تعطيلات نوروزي و تابستان پذيراي جمعيت زيادي از سراسر استان هستند.
چگونه به قلعهتل بياييد شهر قلعهتل در شرق اهواز و در سمت راست جاده ارتباطي اهواز ـ (هفتكل) ـ باغملك ـ ايذه ـ اصفهان، پس از عبور از شهر باغملك قرار دارد. مسافرت به شهر قلعهتل و بازديد از نواحي كوهستاني زيبا و خنك آن ميتواند خاطره خوش و ماندگاري براي تكرار آن در شما بيافريند. جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, :: 9:46 :: نويسنده : علی باهنر
آموختن زبان شيرين تركي خيلي آسان است
زبان تركي يكي از زبانهايي است كه علاوه بر ايران در چندين كشور دنيا از جمله تركيه, جمهوري آذربايجان, بيشتر جمهوري هاي قفقاز و حتي در چندين كشور اروپايي مانند آلمان, فرانسه و ... به عنوان يكي از زبانهاي مطرح كاربرد دارد زيرا در آن كشورها تعداد زيادي ترك به عنوان اقليت قابل توجه زندگي مي كنند كه داراي حق و حقوق فرهنگي خود مي باشند. علاوه بر آن با توجه به اينكه تمامي افعال زبان تركي از يك قاعده واحد تبعيت مي كنند و داراي ريشه هستند بنابراين هم ياد گرفتن آن آسان است و از سوي ديگر با يادگرفتن يك لهجه از زيان تركي قادر خواهيد بود با افرادي كه به لهجه هاي مختلف تركي صحبت مي كنند ارتباط برقرار كنيد. بنابر اين در اين سايت آنچه كه براي يك شخص براي برقراري ارتباط و انجام امور روزمره به زبان تركي لازم است, در قالب درس هاي مختلف آورده خواهد شد. اميد كه در اين زمينه موفقيت هايي حاصل گردد. درس 1 (اعداد) اعداد در تركي از يك قاعده خاصي پيروي مي كند كه يادگيري آن را آسان مي كند. شما ابتدا اعداد زير را به خاطر بسپاريد: 1= بير 2= ايكي 3= اوچ 4= دؤرد 5= بئش 6= آلتي 7= يئددي 8= سگگيز 9= دوققوز 10= اون 20= ايييرمي 30= اوتوز 40= قيرخ 50= اَللي 60= آتميش 70= يئتميش 80= هشتاد 90= دوخسان 100= يوز 200= ايكي يوز 300= اوچ يوز 400=دؤرد يوز و الي آخر 1000= مين 1000000= ميليون 1000000000= ميليارد حالا كه اين اعداد را به خاطر سپرديد (سطر اول اعداد از 1 تا 9 و سطر دوم اعداد ده تا ميليارد) اكنون شما مي توانيد با اضافه كردن اعداد به همديگر, عدد مورد نظر خود را بسازيد به عنوان مثال براي ساختن عدد 11 شما فقط عدد 10 و 1 را يكجا مي آوريد. به مثالهاي بيشتر توجه كنيد: 21= ايييرمي بير 32= اوتوز ايكي 105= يوز بئش 1002= مين ايكي 2004= ايكي مين دؤرد اكنون شما شيوه شمارش در تركي را ياد گرفتيد. اين مهم را به شما تبريك مي گويم. ساغ اول منتظر درس بعدي باشيد كه در مورد تعارفات روزمره خواهد بود. -------------------------------------------------------------------------------- درس دوم (احوال پرسي) اميدوارم كه اعداد را ياد گرفته باشيد. در درس امروز به دنبال يادگرفتن تعارفات روزمره و احوال پرسي به زبان تركي هستيم. لطفا جملات زير را به خاطر بسپاريد: نئجه سن = حال شما چطوره ساغ اول سيز نئجه سيز = زنده باد شما چطورين سحريز خير اولسون = صبح شما به خير گله جه گيز خير = عاقبت شما به خير اوشاقلار نئجه دير= بچه ها چطورن سلام لاري وار سيزين كي لر نئجه دير = سلام دارن بچه هاي شما چطورن بويورون = بفرماييد خوش گؤرموشوخ = چشم مان روشن خوش گليبسيز = خوش آمدين آدين نه دير = اسم تان چيه منيم آديم محمد دير = اسم من محمده نه گؤزل آد = چه اسم خوبي چوخ ايستيرديم سيزي گؤرم = خيلي دلم مي خواست شما را ببينم در زبان تركي از اين تعارفات زياد است. در قالب بحث هاي بعدي به آنها خواهيم پرداخت. اما چندين واژه را كه امروز در مكالمه بالا به كار برديم دوباره مرور مي كنيم. سيز = شما , اولسون =باشد , اوشاق = بچه, اوشاقلار= بچه ها, گؤرمك = ديدن , گؤرميشوخ= ديده ايم, گؤزل= زيبا, چوخ= خيلي, ايسته مك= خواستن , ايستيرديم= مي خواستم, آد= اسم اميد كه از امروز بتوانيد با دوستان ترك زبان خود حداقل چند كلمه به تركي خوش و بش كنيد. درس بعدي به گفتگو در مورد آب و هوا خواهد پرداخت. ساع اولون شاد قالين / سلامت باشيد شاد بمانيد -------------------------------------------------------------------------------- درس سوم ( آب و هوا) با سلام دوباره نئجه سيز؟ حاليز ياخجي دي. به به شما دارين تركي رو ياد مي گيرين. امروز مي خوام در مورد آب و هوا با شما صحبت كنم. ابتدا كلمات زير را را خاطر بسپارين. هاوا= هوا بوگوٍِِن (bugün)= امروز صاباح= فردا دونن (dünan)= ديروز ايستي= گرم سُيوخ (soyukh)= سرد سرين= خنك شاخدا= بسيار سرد سوزان سازاخ= باد سرد قار= برف ياغيش= باران دومان= مه براي واژه مه در زبان تركي بيش از 12 معادل وجود دارد كه انواع مختلف مه مي باشد بولوت= ابر گون (gün)= آفتاب - خورشيد - روز آي= ماه اولدوز= ستاره اكنون براي شما تازه كاران يك قاعده اي را خواهم گفت كه با استفاده از آن به راحتي وضعيت هوا را به دوستان خود تعريف كنيد. به جمله زير توجه كنيد: هاوا نئجه دي= هوا چطوره هاوا بولوت دي= هوا ابري است شما مي توانيد تا زماني كه تركي را خوب ياد گرفته ايد صرفا يك فعل دي (di) را به وضعيت مورد نظر خود بعد از هاوا اضافه كنيد و دوست خود را در جريان وضعيت هوا قرار دهيد. مانند : محمد! بوگون هاوا ايستي دي = محمد! امروز هوا گرم است يا : تهرانين هاواسي چوخ ايستي دي= هواي تهران خيلي گرم است اميدوارم كه درس امروز را ياد گرفته باشيد. ساغ اول/ شاد ياشا درس بعدي در مورد قرار ملاقات خواهد بود -------------------------------------------------------------------------------- درس چهارم (قرار ملاقات) سلام, اميدوارم كه حالتون خوب باشه. امروز مي خواهيم با شما به زبان تركي قرار بگذاريم. و شما بتوانيد با دوستان خود قرار بگذاريد.ابتدا به مكالمه زير توجه كنيد: - سلام -سني گؤرمك ايستيرم / مي خواهم شما را ببينم -منده ايستيرديم سني گؤرم/ من هم مي خواستم شما را ببينم - هاچان گؤره بيله ره م / كي مي توانم ببينم - صاباح آخشام / فردا عصر - بو گون ساعات اون ايكي ده اولماز؟ / امروز ساعت دوازده نمي شه؟ اولسون بوگون گله ره م / باشه امروز مي آيم شما با استفاده از اين مكالمه مي توانيد انواع قرار ها را نمونه سازي كنيد در صحبت با دوستان ترك زبان خود استفاده نماييد. در قرار ملاقات چندين واژه اساسي است. توجه كنيد: هاچان = كي مثال: هاچان گله جكسن= كي مي آيي؟ هارا= كجا مثال: هارا گَليم= كجا بيايم آخشام= عصر مثال: آخشام اولدو= عصر شد گئجه= شب مثال= دونن گئجه سنه زنگ ووردوم= ديشب به تو زنگ زدم ائو (ev)= خانه مثال= سني ائوه چاغيريرام= تو را به خانه دعوت مي كنم ائشيگ (eshig)= بيرون مثال=ائشيگ ايستي دي= بيرون گرم است اميد وارم كه امروز هم توانسته باشيم چيزهايي را به شما ياد بدهيم. هله ليك= فعلا جلسه بعد در مورد خوردني ها با شما صحبت خواهيم كرد -------------------------------------------------------------------------------- درس پنجم (ميوه ها) در پايين اسم چند ميوه به تركي آروده مي شود: سيب: آلما نار: انار هيوا: به قارپوز: هندوانه قوون: خربزه گيله نار: آلبالو مثالها: من آلما ايستيرم: من سيب مي خواهم آلما يئمه لي دير: سيب خوردني است دونن يولداشيم منه گيله نار وئردي: ديروز دوستم به من آلبالو داد ايستيرسن سنه نه آليم؟: مي خواهي برات چي بگيرم؟ من آلما سويو سويرم: من آب سيب دوست دارم اولسون: باشد داها نه ايستيرسن: ديگه چي مي خواهي ساغ اول بير زاد ايسته ميرم: زنده باد چيز ديگري نمي خواهم نار سئوه رسن؟: آيا انار دوست داري؟ نار سويو اولسا ياخچي اولار: آگر آب انار باشد بهتر است اولسون بويورون: باشد بفرماييد -------------------------------------------------------------------------------- درس ششم (تعريف و تعارف) افراد براي اينكه ميزان علاقه مندي خود را به دوست خود نشان بدهد از الفاظ مختلفي استفاده مي كند ببينيد: من سني چوخ ايستيرم: من خيلي تو را دوست دارم آوخ! ساغ اول من سني چوخ راخ: اوه زنده باد من تو را بيستر اكنون برخي واژگان مربوطه را ملاحظه فرماييد: ساغ اول:زنده باد گؤزل: زيبا ، خوش تيپ گؤيچك: خوشگل سن نه گؤزل سن: تو چقدر زيبايي بير داناسان: يكدانه اي تايسيز: بي نظير سن اولماسان منده اولامام: تو نباشي من هم نمي توانم باشم سن منيم هر زاديم سان: توهمه چيز من هستي سني سئويرم: عاشق تو هستم منده سني چوخ سئويرم: من هم تو را خيلي دوست دارم سنسيز داريخيرام: بدون تو دلم مي گيرد داريخيرام: دلم مي گيرد بويور: بفرما سنين تاين يوخدي: تونظيري نداري -------------------------------------------------------------------------------- درس هفتم (خوابيدن و بيدار شدن) د ر اين درس اصطلاحات مربوط به خوابيدن و بيدار شدن به شما خواهم نوشت. چنانچه مايل هستين ابتدا اين واژه ها را به خاطر بسپاريد: اوياغ: بيدار يوخو: خواب يوخولو(yuxuloo): خواب آلود تئز (Tez): زود گئجه: شب گونش (günash): آفتاب گوندوز (gündüz): روز اويات : بيدار كن يوخلا: بخواب من يورولموشام: من خسته ام يوخوم گلير: خوابم مي آيد بو گئجه تئز ياتاجاغام: امشب زود خواهم خوابيد صاباح گرك تئز اويانام: فردا بايستي زود بيدار شوم گوندوز چوخ ايشله ميشم: روز زياد كار كرده ام سن اوياخسان؟: تو بيداري؟ يوخ منده ايستيرم يوخليام: نه من هم مي خواهم بخوابم گئجه ز خير: شب تان به خير نيه دانيشميسان: چرا حرف نمي زني يوخولويام: خواب آلو هستم گئجه ياخجي ياتا بيلدين؟: آيا شب تونستي خوب بخوابي يوخو گؤردوم: خواب ديدم در زبان تركي حالت هاي مختلف خواب و بيداري داراي اصطلاحات مخصوصي است. به اصطلاحات زير توجه كنيد: يوخلاميشام: خوابيده ام ياتميشام: دراز كشيده ام به قصد خواب اوزانميشام: دراز كشيده ام به قصد استراحت نه خواب مورگولورم (mürgülüram): چرت مي زنم اويانميشام: كاملا بيدارشده ام آييلميشام: از خواب بيدار شده ام ولي هنوز دراز كشيده ام (يوخودان) دورموشام: (از خواب) بيدار شده و سرپا هستم -------------------------------------------------------------------------------- در هشتم ( صحبت در مورد عيد نوروز) در اين درس با صحبت كردن در مورد عيد نوروز يا هر عيد ديگري آشنا خواهيد شد. ابتدا اين واژه ها را به خاطر بسپاريد. بايرام: عيد ايل: سال يِني (yeni): تازه آي: ماه گون (gün): روز گؤروش: ديدار شَنليك: شادي آتا: پدر آنا: مادر باجي:خواهر داداش يا قارداش: برادر گؤيَرتي : سرسبزي چؤل: صحرا داغ: كوه گؤرمه لي: ديدني بايراميز مبارك اولسون: عيدتان مبارك باد بايرمدا هارا گئدميشدين: عيد به كجا رفته بودين گئدديم آتا - آنامي گؤردوم: رفتم پدر- مادرم را ديدم داها هاردان گؤروش ائتدين: ديگر از كجا ديدن كردي داغا گئتديم. داداشيم نان چؤله گئتدوخ: به كوه رفتم. با برادرم به صحرا رفتيم چؤل بوتون گؤيرتي دي: صحرا تمام سرسبزي بود هانسي گون ائوه قاييتدين: چه روزي به خانه برگشتي آيين آلتي سي: در ششم ماه هانسي آيين: كدام ماه فروردين! بو گون آيين نئچه سيدي: امروز چندم ماه است اون دؤردي: چهاردهم ايندي هارداسان: الان كجايي من ايشليرم: من كار مي كنم دایره ابجد ٢٨ حرف است که در زبان فارسی و عربی مورد استفاده قرار می گیرد. اگر بخواهیم آن حروف را بنویسیم مثلا دایره ( ابتث ) به این ترتیب ا ب ت ث ج ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک ل م ن و ه ی همین طور دایره ای دیگر که آن را " ابجد " می گویند ا ب ج د - ه و ز - ح ط ی - ک ل م ن - س ع ف ص - ق ر ش ت - ث خ ذ - ض ظ غ حروف بالا را هشت قسمت کرده اند و هر قسمت را یک کلمه قرار داده اند به این ترتیب اَبجَد - هَوّز - حُطّی - کَلمِن - سَعفَص - قَرِشَت - ثَخِّذ - ضَظِغ بعضی این هشت اسم را اسم هشت مَلَک گفته اند ، بعضی گفته اند که اینها اسم هشا پسر سلطانی بوده است ، برای آگاهی از نقل قول ها ( کتاب جزوات میرداماد اعداد روح اند و حروف قالب آن هاست. بنابراین معلوم می شود که ابجد بسیار قدیمی است و متعلق به عالم بالا دارد ، برای هر حرفی عددی معین شده است و آن حساب را ابجد ( جُمَل ) می گویند ا (١) ،ب(٢) ،ج(٣) ،د(۴) ،ه(۵) ،و(۶) ،ز(٧) ،ح(٨) ،ط(٩) ،ی(١٠ ک(٢٠) ،ل(٣٠) ،م(۴٠) ،ن(۵٠) ،س(۶٠) ،ع(٧٠) ،ف(٨٠ ) ،ص(٩٠ ق(١٠٠) ،ر(٢٠٠) ،ش(٣٠٠) ،ت(۴٠٠) ،ث(۵٠٠) ،خ(۶٠٠) ،ذ(٧٠٠) ،ض(٨٠٠) ،ظ(٩٠٠) ،غ(١٠٠٠ قواعد 1برای گرفتن اعداد حروف بهتر است که جمله ای را که می خواهند عدد بگیرند مثال : ( حَسَن ) = ح س ن = ٨ + ۶٠ + ۵٠ = ١١٨ و به همین ترتیب همه ٨ ۶٠ ۵٠ را باید عدد گرفت گاهی در حروف حرفی مشدّد می باشد ، مثل ( محمّد ) که " میم " در این اسم مشدّد است. چون در نوشتن یک حرف نوشته شده است و دو حرف در تلفظ است از همین رو یک حرف به حساب می آید ، نه دو حرف! پس عدد محمد ؛ ٩٢ است ، نه ١٣٢ و همچنین است حروفی که اشباع شده باشند ، مثلا سوره مبارکه نور آیه ٩ : ( یَدرَوا ) که در تلفظ دو " واو " است و در نوشتن یکی سوره مبارکه نحل آیه ۶١ : ( اَلَّذینَ اصطَفَی الله ) در اینجا ، الف اشباع شده است و در تلفظ دو الف معلوم می شود ولی در حساب عدد یک الف محسوب خواهد شد بعضی موارد " نون " غیبی در جمله می باشد. مثلا سوره مبارکه سباء آیه ۶١ : ( بَعضُهُم اِلی بَعضنِ القول سوره مبارکه صافات آیه ٧ : ( بزینـةنِ الکَواکِب نون قسم " نون " ها ، عدد ندارند و محسوب نمی شوند حمزه هایی که در آخر کامات عربی می باشند مثلا که همزه بعد از الف است ، در که همزه بین " واو " و " دال " است ، یک عدد به حساب می آید و در بعضی موارد چون تلفظ نمی شود و بر صفحه نوشته نمی شود ، به حساب نمی آید مانند انبیا ، اولیا ، اصفیا ، اشقیا ، ازکیا در بعضی موارد همزه نوشته شده ، ولی تلفظ نمی گردد که به آن همزه مضاف گفته می شود. مثل همزه های بالای این کلمات که در اینجا به صورت " ی " نمایش داده می شوند مایه ی دانش ، قدوه ی تکوین ، وسیله ی نجات ، زبده ی انام که علامت ربط کلمه ی اول به کلمه ی دوم است و عدد ندارد بین حروف هم مانند سایر اشیاء ؛ رابطه ، تناسب ، اُنس ، محبت وجود دارد. ( موسی / سینا ) که اگر این دو را تجزیه کرده در دو سطر بنویسیم ، بعد بینشان خطی به نشانه ی تقارن رسم کنیم ، باز در دو طرف خط تقارن ، این دو اسم پیدا می شوند
جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, :: 1:1 :: نويسنده : علی باهنر
آخرین تحقیقات نشان می دهد خوردن تخم مرغ در وعده صبحانه می تواند باعث کاهش وزن شود. پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, :: 23:55 :: نويسنده : علی باهنر
بقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمین. خلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایق. وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى که اولیاى حق رو به او دارند. باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى که خدا جویان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مى کنند. داعى اللّه: دعوت کننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّه. سبیل اللّه: راه خدا، که هرکس سلوکش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاکت نخواهد داشت. ولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا. حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن کس که براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مى کنند. نور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر کننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت رهجویان. عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت کردار بندگان. سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران. خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم). علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت. سفینة النّجاة: کشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى. عین الحیوة: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى. القائم المنتظر: قیام کننده مورد انتظار، انقلابى بى نظیرى که همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند. العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود. السیف الشاهر: شمشیر کشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل و داد. القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سیاه فتنه و جور. شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین. ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شکوفایى انسان، فصل اعتدال خلایق. نضرة الأیّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاریخ. الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جاى مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، کیان آیین، روح مذهب. الکتاب المسطور: قرآن مجسّم، کتاب نوشته شده با قلم تکوین، معجزه پیامبر در هیئت بشرى. صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهى، صاحب فرمان و اختیاردار شریعت. صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده کل هستى به اذن حق. مطهّر الأرض: تطهیر کننده زمین که مسجد خداست، از بین برنده پلیدى و ناپاکى از بسیط خاک. ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گیتى. مهدى الامم: هدایتگر همه امّت ها، راه یافته راهنماى همه طوایف بشریت. جامع الکَلِم: گردآورنده همه کلمه ها بر اساس کلمه توحید، وحدت بخش همه صفها. ناصر حق اللّه: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت. دلیل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند. الثائر بأمر اللّه: قیام کننده به دستور الهى، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا. محیى المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاى اهل ایمان. مبیر الکافرین: نابود کننده کافران، درهم شکننده کاخ کفر، هلاک کننده کفار. معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان. مذلّ الکافرین: خوار کننده کافران، درهم شکننده جبروتِ کفر پیشگان. منجى المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایى بخش استضعاف کشیدگان. سیف اللّه الّذى لاینبو: شمشیر قهر خدا که کندى نپذیرد. میثاق اللّه الّذى أخذه: پیمان بندگى خدا که از بندگان گرفته شده. مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مرکز پیدایش زمان. ناموس العصر: نگهدارنده زمان، کیان هستى دوران. کلمة اللّه التامه: کلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى تالى کتاب اللّه: تلاوت کننده کتاب خدا، قارى آیات کریمه قرآن. وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهى. رحمة اللّه الواسعة: رحمت بى پایان خدا، لطف و رحمت بى کرانه پروردگار رحمت گسترده حق. حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى. معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانش هاى پیامبرى ـ خزانه معارف نبوى. نظام الدین: نظام بخش دین. یعسوب المتقین: پیشواى متقین. معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران. مذلّ الأعداء: خوار کننده دشمنان. وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران. نور ابصار الورى: نور دیدگان خلایق. الوتر الموتور: خونخواه شهیدان. کاشف البلوى: بر طرف کننده بلاها. المعد لقطع دابر الظلمه: مهیّا شده براى ریشه کن کردن ظالمان. المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بین بردن کژیها و نادرستى ها. المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف کردن ستم و تجاوز. المدّخّر لتجدید الفرائض و السنن: ذخیره شده براى تجدید واجبات و سنن الهى. المؤمّل لاِحیاء الکتاب وحدوده: مورد امید براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن. جامع الکلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى. السبب المتصل بین الأرض و السماء: واسطه بین آسمان و زمین، کانال رحمت حق بر خلق. صاحب یوم الفتح و ناشررایة الهدى: صاحب روز پیروزى و بر افرازنده پرچم هدایت. مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت و درستکارى. الطالب بدم المقتول بکربلا: خونخواه شهید کربلا. المنصور على من اعتدى علیه وافترى: یارى شده علیه دشمنان وافترا زنندگان. المضطرّ الّذى یجاب اذا دعى: پریشان و درمانده اى که چون دعا کند دعایش مستجاب شود.
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|